گزارشگر:احمــد عمران/ چهار شنبه 27 ثور 1396 - ۲۶ ثور ۱۳۹۶
در حالیکه ریاستجمهوری پرداخت حقوقِ کارمندان دفتر معاونت اول را متوقف کرده، شماری از هوادارانِ جنرال دوستم در ولایت سمنگان، خواهان بازگرداندنِ صلاحیتهای او به عنوان معاون اول شدهاند. این معترضان میگویند که ارگ ریاست جمهوری سیاست کنار زدنِ جنرال دوستم را نباید دنبال کنـد؛ زیرا به گفتۀ آنان این سیاست میتواند تبعاتِ خطرناکی برای کشور داشته باشد.
در همین حال دیده میشود که این روزها یک بارِ دیگر بازار دیدوبازدیدهای سیاسی، به ویژه میانِ کسانی که از قدرت کنار زده شدهاند و یا از این ناحیه احساسِ خطر میکنند، به شدت گرم شده است. این دیدوبازدیدها یادآورِ حالوهوایِ زمانِ انتخابات است؛ همان زمانی که بسیاری از ایتلافهای سیاسی شکسته شد و زدوبندهایِ تازه به میان آمد. امروزه بسیاری از کسانی که از ارگ ریاست جمهوری و شخص رییس جمهوری آزرده اند، همان کسانی هستند که در زمانِ انتخابات به او روی آوردند و از برنامههایش حمایت کردند. آنان در آنزمان حتا در مقابلِ نزدیکترین دوستانِ سیاسی و استراتژیکِ خود قرار گرفتند و از آنها بُریدند.
پُستِ ریاستجمهوریِ کشور، از برکتِ همین ایتلافهای انتخاباتی در اختیارِ آقای غنی قرار گرفته، ولی اکثر متحـدانِ دیروزِ او به شمول معاون اول ریاست جمهوری، در محرومیت و انزوا قرار دارند. سخنان جنرال دوستم را شاید بسیاریها به یاد داشته باشند که چقدر با صـداقت از تعهدِ خود به اشرفغنی سخن میگفت. او در یکی از این سخنرانیها گفت که غنی را از روی تصادف به عنوان کلانِ خود برنگزیده، بل در وجود او همۀ شایستهگیها را میبیند. او به صراحت گفت که از آقای غنی خواهانِ هیچ چیزِ مادی و معنوی نیست و همیشه تحت امرِ او باقی خواهد ماند. اما حالا چرا جنرال دوستم، دیگر تحت امرِ آقای غنی خود را نمیداند؟ چرا حافظۀ سیاستمدارانِ کشورِ ما اینقدر کوتاه و ضعیف است که حتا از یاد میبرند که همین دیروز چه گفته بودند و چه تعهد داده بودند؟
وقتی آنگونه تعهدشکنیها در برابر متحدانِ پیشین و ایجاد ایتلافهای جدید با متحدانِ امروز وجود داشته باشد، تاریخ و سرنوشتِ سیاسیِ افغانستان همین چیزی خواهد بود که امروز شاهدِ آن هستیم. مگر این رهبران و بزرگانِ سیاسی میخواهند جو بکارند و گندم درو کنند؟
وقتی باد میکارید، بدون شک توفان درو میکنید. چرا از دیگران شکایت و گلایه میکنید اما نسبت به عملکرد و رفتار سیاسیتان هیچ حرفی به زبان نمیآورید؟ تا به حال کدام یک از این سیاسیون پشت تربیون رفته و گفته که من اشتباه کردهام؟
از جانب دیگر این بارِ اول نیست که این رهبران و شخصیتهای سیاسی اینگونه اشتباهها را انجام میدهند. در سه انتخابات ریاست جمهوری، همه شاهد بودیم که چه گذشت. در آغاز کیها با کیها بودند و در پایان چه کسانی در کنارِ هم ماندند. وقتی وضعیت اینگونه باشد، چرا باید از دیگران بنالیـم؟ آیا یک بار به رفتار و کارنامههای خود دیدهایم که امروز چیز دیگری را باید انتظار داشته باشیم؟
موضوع دیگر اما این است که دلیل نشستها و گفتوگوهای امروزِ ما چیست؟ اگر ما فکر کنیم وقتی که در قدرت هستیم، همه چیز خوب است و به محض اینکه مورد بیمهری قرار گرفتیم همه چیز بد میشود، به هیچ جایی نخواهیم رسید. وقتی آرمانها و هدفهای ما اینقدر کوچک و حقیر باشند، بدون شک تعامل دیگران با ما نیز حقیـرانه خواهد بود. ما باید حداقل برخی مسایل را برای خود روشن کنیـم و بعد از آن به قدرت سیاسی و چیزهایی از این دست چاره بجوییم. تا زمانی که ما از محدودۀ خواستهای شخصی و خانوادهگیِ خود بیرون نشده ایم، حضورِ ما در قدرت سیاسی نیز چیزی بیشتر و بهتر از اکنون نخواهد بود. مگر کرزی در زمان ِحکومتداریاش با همین افرادی که حالا از اشرفغنی آزرده اند، عینِ برخورد را انجام نداد؟ آیا او باعث نشد که جنرال دوستم تحت پیگرد قرار گیرد و احمدضیا مسعود از سمتش کنار برود؟ آیا او با دهها متحد سیاسیِ خود به عنوان ابزارهای انتخاباتی برخورد نکرد؟ تا چه زمانی تاریخ تکرار شـود تا ما درس بگیریم؟
امروز نیز با ایتلافهای سیاسیِ جدید به جایی نخواهیم رسید، تا زمانی که از چنبرۀ دیدگاههای تنگ و کوچک بیرون نشویم. امروز نیز در همان موقعیتِ گذشته قرار داریم. امروز نیز به همان نقطۀ اولِ خود رسیدهایم. اگر بیاییم و منصفانه به مسایل نگاه کنیم، خواهیم دید که اشرفغنی هیچ تقصیری به آن معنا که ما انتظار داریم، ندارد. سیاستِ او از همان آغاز، سیاستِ استفادۀ ابزاری و حذف بود. این مسأله بارها از راه رسانهها و تریبونهای مختلف مطرح شد ولی کجا گوشِ شنوایی که بشنود و تعقل کند.
ما همیشه در نقطۀ صفر سیاست قرار داشتهایم، درحالیکه رقبای ما از ما پیشی گرفتهاند. نقطۀ صفرِ سیاست در حال حاضر سرنوشتِ محتومِ بسیاری از سیاستمدارانِ ماست. برای رهایی از این نقطۀ صفر هرگز نمیتوان غنی و امثالِ او را تغییر داد، بلکه باید کوشید که خود و بینش و روشِ سیاسی ـ مبارزاتیمان را تغییر دهیم. روش و منشِ سیاسیِ آقای غنی همان شگردِ سیاسیِ آقای کرزی است؛ استفادۀ ابزاری از شخصیتها در هنگام انتخابات و سپس حذفِ تدریجیِ آنها از میدان سیاست. مطمیناً بعد از آقای غنی نیز کسانِ دیگری ظهور خواهند کرد تا روشِ سلف را ادامه دهند؛ اما این ماییم که باید قاعدۀ بازی را عوض کنیم و طرحی نو در فضایِ سیاست و قدرتِ افغانستان دراندازیم.